۲۷.۱۰.۸۹

منتظر بودی برای مشتری

خواب دیدم آب‏‌میوه‌گیر شده‌‏ای در یک آب‌‏میوه‌‏فروشی در حوالی به گمانم تجریش بعد داری توضیح می‏‌دهی که از کار بی‌کار شدی و برای این‌که کسی نفهمد یواشکی آمده‌‏ا‌ی به ایران و آب‏‌میوه می‌‏فروشی. بعد هی آب‌هویج می‏‌گرفتی و هیچ مشتری هم نبود بعد من می‏‌گفتم آخه واسه کی آب‌هویج می‌‏گیری بعد تو می‌‏گفتی بالاخره مشتری می‏اد.