۸.۵.۹۱

نظریه

ما نود و نه درصد واکنشی زندگی می‌کنیم. بیشتر کارهای‌مان، شغل‌مان، روابط‌‌مان، تفریحات‌مان حتی واکنشی هستند. واکنشی به فشارها و اتفاق‌ها و نیازها و کلن اکت‌های محیط یا محیط‌های بیرونی. خیلی کم پیش می‌آید و شاید اصلن پیش نیاید که ما ابتکار عمل را به دست بگیریم. نیازها و اتفاق‌ها و فشارها را بازتعریف کنیم. ما اکت بزنیم و محیط اطراف پاسخ بدهد. معمولن قبول کرده‌ایم و زیر بار رفته‌ایم که در همین مقیاس‌های روتین و با همین هیجان‌های پیش‌فرض که روی مثلن حوادث اطرافمان انگار نصب شده حال کنیم و به همین مقدار شادمانی و خوش‌حالی بسنده کنیم. 

نمی‌دونم اصلن تونستم چیزی رو که می‌خوام بگم یا نتونستم.