۱۴.۲.۸۹

مجسمه‌های شهر را می‌دزدند

واقعا چه کسی و چرا و چطور و چه‌گونه مجسمه‌های شهر را می‌دزدد ؟!!!
با این‌که کسی از بنده درباره عوامل سرقت مجسمه‌های تهران سوالی نپرسیده اما چون بر خودم تکلیف دونستم، چند فرضیه دارم که برای تنویر افکار عمومی و کمک به حل بحران مجسمه دزدی در پایتخت ارائه می‌کنم.

فرضیه اول (دیگی که واسه من نجوشه ...) : احتمالن سرقت مجسمه‌ها کار کسیه که فک می‌کنه مجسمه اونو هم باید می‌ساختن و تو یه میدونی یا خیابونی یا دیگه آخر آخرش ته یه کوچه‌ای نصب می‌کردن و حالا که نساختن و نکردن، مجسمه‌های باقی آدمای معروف رو می‌دزده و می‌بره چال می‌کنه و با این روش انتقام می‌گیره.

فرضیه دوم (کار کار انگلیساست) : احتمال داره سرقت اونا کار استعمار پیر باشه. یعنی مثلن انگلیسیا عوامل خودشون در ایران رو فعال کردن که راه بیفتن هرچی مجسمه برنزی دیدن بکنن و بفرستن لندن و دلایل‌شون هم چیزای فراماسونری و ایناست.

فرضیه سوم (کرم برنز) : احتمالن یه کسی یا گروهی یه کراش خاصی روی برنز و مجسمه‌های برنزی دارن و اینا رو می‌برن جایی و باهاش کارای بی‌ناموسی می‌کنن.

فرضیه چارم (مسکن مهر) : یا این که سرقت مجسمه‌ها کار یه تعداد آدمیه که اساسن با مجسمه مشکل دارن و ضرورتی براش نمی‌بینن و می‌گن چه کاریه زمین خدا رو به این کار اختصاص بدیم، اینا رو از جا در میاریم می‌بریم که دولت از زمینش برای مصارف دیگه استفاده کنه.

فرضیه پنجم  (نکته انحرافی) : شایدم یه بابایی با یکی از این بنده خداها مثلن ستارخان یا شریعتی یا دکتر معین خصومت شخصی داشته و چشم نداشته مجسمه‌اش رو ببینه وسط شهر. احتمالن مسیر سر کار یارو هم از کنار مجسمه اون بابا رد می‌شده دیگه هر روز صب حرص می‌خورده حسابی. خلاصه اومده کنده برده. بعد واسه این‌که رد گم کنه و پلیس دنبال انگیزه شخصی نگرده، قبل و بعدش یه هفت هشت ده‌تا مجسمه دیگه رو هم کنده و برده و البته بنده امیدوارم در صورت صحت این سناریو این دوست عزیز حواسش باشه که تا الان دیگه به اندازه کافی رد رو گم کرده و نیازی به کندن مجسمه فردوسی نیست.

فرضیه ششم (کوچ اجباری) : البته ممکنه خنده‌دار باشه ولی این احتمال هم هست که این یک کوچ اجباری باشه. یعنی این مجسمه‌ها با اراده خودشون و در یک حرکت صنفی دسته جمعی (مثل خودکشی نهنگ‌ها) کوچ کرده باشن. دلایل زیادی هم می‌تونن داشته باشن. آلودگی هوا، صحنه‌های دل‌خراشی که در ماه‌های اخیر در برابر چشمشون اتفاق افتاده، نوشتن یادگاری بر اجزاء صورت و بدن، بی‌توجهی ملت به حضورشون، ترس از احتمال دستگیری وسط این بلبشو و دلایل زیادی که هرکدومش به تنهایی برای کوچ صد تا مجسمه کافیه.

فرضیه هفتم (جانمایی) : اگر بخوایم کمی خوشبین باشیم، اینایی که مجسمه‌ها رو بردن خودشون می‌یارن. احتمال داره یه نمایشگاهی چیزی داشتن، آثار ارسالی کم بوده به صورت امانی اینا رو برده باشن. یا ممکنه این گروهی که این کار رو می‌کنن اصلن خودشون هنرمند باشن اما نسبت به جانمایی این مجسمه‌ها اعتراض دارن و خودشون اینا رو برگردونن اما جاهاشون رو عوض کنن. بالاخره اینم یه نظریه.

حالا البته اینا فرضیه‌هایی بود که توی این صبح بهاری به ذهن من می‌رسید، ممکنه فرضیه های دیگه‌ای هم باشه که الان من یادم نیست. اما به هر حال من از همین تریبون نسبت به دزدیده شدن باقی مجسمه‌ها، مثل اون آقا نیزه داره توی میدون حر و اون اژدهای بغل دستشون، آقای ابوالقاسم فردوسی و کتابشون، مجسمه میدون آزادی، اون مامانه با بچه‌اش تو میدون محسنی و باقی عزیزان هشدار می‌دم و خودمم الان دارم می‌رم که آخرین عکسم رو هم با میدون آزادی بگیرم. 

+ + + + + +