۲۰.۷.۸۳

ما و گربه و حضرت مولانا

یکی دو سال پیش چند گربه در حیاط ما بودند که این‌ها چند ماهی به صورت متوالی می‌آمدند لب پنجره و درب خانه و ما مقداری گوشت اضافه به آنها می‌دادیم. اون‌ها هم عادت کرده بودند و سر ساعت‌های مشخص جمع می‌شدند دور درها و پنجره‌ها و مرتب رژه می‌رفتند تا زمان گوشت‌اندازی از راه برسد. یک روز خواهر کوچولوی ما که آن وقت‌ها خیلی بیشتر از الان کوچک بود تصمیم گرفت بدون کمک ما و به تنهایی این عمل خطیر را انجام بدهد.
ناگهان با صدای جیغش فهمیدیم که مشکلی پیش آمده و وقتی دوان‌دوان خودمان را به در خانه رساندیم متوجه شدیم یکی از گربه‌ها به دنبال بوی گوشت وارد خانه شده و مستقیم رفته به اتاق خواب خواهر کوچولو.

خلاصه من و برادرم به فکر چاره افتادیم که چه بکنیم و چه نکنیم. گربه مادر مرده که بدجوری ترسیده بود گوشه اتاق چمبره زده بود و با ترس و لرز نگاه‌مان می‌کرد و از طرفی من و برادرم می‌دانستیم که اگر به سمت گربه برویم احتمالا احساس خطر می‌کند و به سمت ما حمله‌ور می‌شود.

اتفاق بسیار جالبی افتاده بود.
تصور کنید هم ما و هم گربه‌ی عزیز هر دو هدفمان بیرون بردن گربه از اتاق بود پس هر دو نیت کمک به یکدیگر را داشتیم. هر دو از هم می‌ترسیدیم با این‌که هیچ‌یک قصد آزار رساندن به هم را نداشتیم و تنها عاملی که باعث شده بود این طور میان زمین و آسمان گیر کنیم این بود که زبان یکدیگر را نمی‌دانستیم.

خلاصه نیم ساعتی که گذشت ما کم‌کم عقلمان سر جایش آمد و یک صندوق چوبی بزرگ آوردیم و جلوی گربه محترم گذاشتیم. سپس سعی کردیم کمی قیافه‌های خطرناک به خودمان بگیریم تا گربه به درون صندوق برود. به محض ورود جناب گربه به صندوق در آن را بستیم و به حیاط بردیم و گربه را رها کردیم.

حالا این خاطره را بازگو کردم که بگویم ما و گربه‌ای که هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتیم عذرمان در درک نکردن منظور هم موجه بود اما در روز چه بسیار آدم‌هایی می‌بینم که فقط و فقط به دلیل آنکه زبان درک یکدیگر را نمی‌دانند از هم فاصله می‌گیرند یا به جان هم می‌افتند.
نه این‌که از دو ملت گوناگون باشند بلکه از همین ایران خودمان هستند اما چون هم‌دلی ندارند به هم پرخاش می‌کنند و تنش‌های روزمره زیادی بین آنها ایجاد می‌شود و خیلی وقت‌ها در مسیر این تنش‌ها، حتی هدف مشترکی دارند که فقط نمی‌توانند به هم حالی کنند.

ای بسا هندو و ترک هم زبان
وی بسا دو ترک چون بیگانگان*

* رومی
- Margaret Bourke-White - Hats in the Garment District, New York, 1930