۳۱.۵.۸۲

مردن

مرگ و تنها مرگ می‌تواند مرا به آرامشی ابدی برساند. مرگ بزرگ‌ترین نعمت خداست. و دریغا که کسی را معرفت آن نیست. 

مرگ آرام‌گاهی ابدی‌ست. مرگ تولدی‌ست دیگر و زیستنی از آن‌گونه که همیشه حسرتش را خورده‌ای و تنفس ابدی در هوائی که گه‌گاهی آزموده‌ای و فراغت است از دنیای دروغ و نیرنگ و فریب و نبودن در محیطی سرشار از ادعا و تهی از اعتنا. 

و خواب ... خواب سرمشق مرگ است. با این تفاوت که در مرگ دیگر خبری از اضطراب و دلهره نیست. پریدن‌های ناگهانی نیست. تنها تو هستی و اندوخته‌های خویش. تنها تو هستی و دلتنگی‌هایت و دردهایت و افسانه‌هایت. دیگر در چهاردیواری کوچک خویش کسی را توان آزار تو نیست. نه از سر قصد و نه ناخواسته. نه دشمن، نه دوست. نه خودی، نه بیگانه. و خدا را که اگر مرگ نبود، حسرت نبودنش و آرزوی بودنش، در نهان‌خانه جان سنگینی می‌کرد.