۱۳.۲.۸۸

در بند

باران تندی می‌بارید
- مجسمه، مجسمه
راننده صدایم را نشنید


چراغ‌های مجسمه از دور پیدا بود
زیر لب 
بی‌خیالی گفتم


تاکسی‌ از دست رفت
..خمته
یکی دیگه همین دور و براس

- مجسمه، مجسمه
باران تندی می‌بارید