۲۸.۷.۸۸

ظن

نمی‌شد. شرایط من فرق می‌کرد. دانشگام تموم نشده بود. پدرم آدم سرشناسی بود. شغلم رو از دست می‌دادم. تحت فشار خانواده بودم. 

آره همین جوریه ....

بالاخره هر کسی یه دلایل احمقانه‌ای داره واسه آرمان‌ها و عشق‌هایی که به گه کشیده. یه دلایلی داره که سال‌ها برای وجدان و دلش تعریف کنه و بعدشم واسه بچه‌هاش. و هیچ کدوم هم هیچ وخت قانع نشن. نه وجدانش، نه دلش، نه بچه‌هاش.

دل جای تو شد وگرنه پر خون کنمش
در دیده تویی وگرنه جیحون کنمش
امید وصال توست جان را ورنه
از تن به هزار حیله بیرون کنمش

* شعر ابوسعید ابوالخیر
* عکس Joseph Dannels