۲۵.۱۲.۸۸

نیایش

جاودانه باد
یاد ولوله شهرآشوب چشم تو
در نیمه شب بلندترین خیابان شهر
در هول ممتد نگاه تیزبین پاسبانان شب‌زده
در بهمن کم ‌برف پرتشویش
و در آستان فردای بی‌امید بی‌وصل لاکردار

که بطری را پرتاب کرد
در میان کف قیراندود و دل‌مرده خیابان
حفره‌ای بزرگ پیدا شد
و بوسه‌ای
نگران و نحیف ...
جوانه زد 

بهمن هشتاد و هشت