اتاق روشن، یادداشتهایی در باب عکاسی (Camera lucida +)
نویسنده : رولان بارت (Roland Barthes)
ترجمه فرشید آذرنگ
نشر حرفه نویسنده
"یادداشتهای در باب عکاسی"، پژوهشی است در مورد سرشت عکسها. رولان بارت در گفتوگویی که در ابتدای کتاب آمده میگوید ؛ "... احنمالن کتاب من به مذاق عکاسان خوش نمیآید ... کتاب من نه جامعهشناسی است، نه زیباییشناسی و نه تاریخ عکاسی، بیشتر میتوان آن را پدیدارشناسی عکاسی نامید.... من در چند عکس که دلبهخواه انتخاب کردهام، تامل میکنم تا ببینم آگاهی من در مورد ماهیت عکاسی چه میگوید. این روش پدیدارشناختی است، روشی کاملن ذهنی."
در واقع نویسنده در این کتاب، در مورد عکسها حرف میزند بیآنکه به عکاسی به مثابه یک فن نگاه کند و یک عکس را از منظر هنر عکاسی، نور، زاویه و یا دید عکاسی مورد بحث قرار دهد. او به سراغ المانهایی و نشانههایی در عکسها میرود که شاید ضمیر ناخودآگاه ما هم در مواجهه با عکسی آنها را دریافته باشد اما گویی هیچگاه آن را به صورت یک حس ملموس مورد تحلیل قرار ندادهایم و به همین دلیل است که پرداختن به این نشانهها در آغاز کمی مخاطب را سردرگم، گیج و نگران میکند و این سوال اساسی را پیش میکشد که خلاصه نویسنده میخواهد چه بگوید.
بارت در این کتاب دو عنصر را در هر عکسی شناسایی میکند. عنصر نخست یک گستره است که مخاطب با دانایی و فرهنگاش آن را درک میکند. گسترهی این میدان بسته به مهارت یا بخت عکاس، میتواند کم و بیش موفق باشد ولی همواره مخاطب را به مجموعه کلاسیکی از اطلاعات ارجاع میدهد. مثل اطلاعاتی که هر عکسی در نخستین نگاه به ما میدهد. مثلن عکسی از چند سرباز ایستاده بر ویرانهها، مجموعهای از اطلاعات و فکرها مثل کشور محل بحث، جنگ، ویرانیهای پیشآمده و ... را پیش روی مخاطب عکس قرار میدهد. این عنصر را نویسنده "استودیوم" مینامد. بیینده عکس، استودیوم را با آگاهی مطلقاش محاصره میکند، اما عنصر دوم استودیوم را میشکند و از صحنه بیرون میآید و همچون تیری در قلب بیننده فرومیرود. این عنصر را "پونکتوم" مینامد. پونکتوم گاهی نشانهای در عکس است که ممکن است حتی با یک نگاه ریزبینانه هم لمس نشود. مثلن عمق نگاه یک شخصیت در عکس، نوع ایستادناش، بند کفشهایش و یا هر چیز دیگر. برای درک بهتر چند صفحه از کتاب را شامل مقدمه و چند عکس منتخب با شرح کوتاه را در اینجا برای دانلود گذاشتهام.
شاید به نظر برسد که این کتاب، یک جورهایی فلسفهی عکاسیست و خواندناش بیشتر به درد عکاسها میخورد تا مردم عادی. اما واقعا اینطور نیست. "اتاق روشن" در واقع کتابی فلسفیست که نوعی نگرش را تشریح میکند. نگرشی که در این کتاب معطوف شناسایی و درک جاذبههای عکس به عنوان یک اثر انسانی شده است اما میتواند در مورد بسیاری چیزهای دیگر پیگیری شود.
خواندن این کتاب را فقط به علاقهمندان فلسفه و حتما به علاقهمندان عکاسی توصیه میکنم. اما احتمالن کتابی نیست که کتابخوانهای معمولی با آن ارتباط برقرار کنند.
خواندن این کتاب را فقط به علاقهمندان فلسفه و حتما به علاقهمندان عکاسی توصیه میکنم. اما احتمالن کتابی نیست که کتابخوانهای معمولی با آن ارتباط برقرار کنند.
"خانهای قدیمی، ایوان ورودی سایهدار، کاشیها، تزئینات عربی فروریخته، مردی که کنار دیوار نشسته، گذری خلوت، درختی مدیترانهای، این عکس قدیمی بر من اثر میکند. خلاصهاش، آنجاست که دوست داشتم در آن زندگی میکردم. آیا گرمی آب و هواست ؟ اسطورهی مدیترانهایست ؟ آپولینیسم است ؟! پناه آوردن است ؟! دل کندن و انزواست ؟ اصالت است ؟!! هر کدام که باشد به هر حال دلم میخواهد با جزئیات و ظرافت در آنجا زندگی کنم و هیچ عکس توریستی هیچگاه این روح جزئیات و ظرافت را ارضاء نمیکند. برای من عکسهای چشمانداز، باید قابل سکونت و زندگی باشند نه قابل دیدار و بازدید. این حسرت سکونت گزیدن، هنگامی که آن را به وضوح در خود مینگرم، نه رویاییست و نه تجربی بلکه خیالپردازانه است." بخشی از کتاب درباره عکس الحمرا اثر چالز کلیفورد.