دارم به زمين و زمان فكر میكنم و به اين تنهايی عجيب و غريب كه در این روز پاییزی اینطوری با قدرت عرض اندام میکند و مثل يك غول خودش را نشان میدهد.
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی
از این طرف که منم همچنان صفایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
شعر سعدی