۲۳.۸.۸۹

دختر مدیر سیرک

هنگامی که روزی در پایان ماه اوت، ماریا نزد من آمد و گفت که روابط ما باید پایان پذیرد، شگفت‌‏زده نشدم. این گفته تنها غمگینم کرد. دچار احساس حماقت شدم. درست همان اندازه که دختران پس از چند بار معاشرت با من و نادرست درآمدن تصورشان مبنی بر پایه‏‌گذاری ارتباطی پایدار با من، به آن دچار می‌‏شدند. 

جاستین گاردر، دختر مدیر سیرک، ترجمه اصغر اندرودی