۱۷.۸.۹۰

بارش ناگاه

در این شهر
هر جا که برفی می‌‏نشیند
بوی تو را می‌گیرد
گویی که دانه‏‌های سفید برف
پیغام‏بران کوچک یاد عاشقانه‏‌های نحیف جوانان شهرند
تا شهر و درختانش
با بوی خاطرات تو شاید
زنده بمانند

شهری که تمام زندگی‏‌اش
زندگی درختان کاج‌‏اش
زندگی کوچه‏‌های غصه‌دارش
در این وانفسای برج و دود و قحطی
یادگارهای توست

و بی یاد تو
بی یاد عاشقان معصوم‌‏اش
که چراغ دل‌دادگی را
زیر ضربه‏‌های کبود باتوم
در زمستان‏‌های بی‌‏برف سال‌‏های وبا
زنده نگه داشته‏‌اند
یک‌شبه
خواهد مُرد

عکس : طهران، پشت شیشه مه گرفته اتوبوسی در میانه‌ی آبان برفی