[ شرح ]
ای آرزوی آرزو ... آن پرده را بردار ازو
صفحات دیگر
خانه
درباره من
عکسها
توییت
معرفیکتاب
بریده کتاب
دیالوگ فیلم
شایدشعر
تماس
۲۸.۶.۹۴
تنگ است بر او
شهریور بود
جایی میان هشیاری و مستی
جایی میان آفتاب و باران
در تلنگرهای محکم پاییز به تابستان
[...] *
ناگاه
من
برای لحظهای
بیست و دو ساله شدم
بیست و هفت شهریور بود
-)
* [اینجای شعر حذف شده است]
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی