۲۶.۵.۹۸

کسی که مرگش را نمی‌آمد


قرص‌ها را خورد
گاز را باز کرد
رگش را زد
از سه نقطه
خاطرجمع
و ... خوابید



صبح اما بیدار شد
زنده بود هنوز
در رخت‌خوابی غرق خون
تهوع شدید
بی‌نفس

اما زنده مانده بود


‍شاید چون
هنوز کسی را دوست می‌داشت











مرداد نود و هشت
جایی بین بیست و پنجم و بیست و ششم