اینکه آزادی فردی و درونی را فراتر و مهمتر از آزادی اجتماعی و سیاسی بدانیم، مفهومی از کلمه آزادی تولید میکند که هم خوب است و هم خطرناک. جوامع دیندار و سنتی گاهی مفهوم دوم را به نفع یک برداشت سیادتطلبانه از مفهوم اول مصادره میکنند و مفهوم اول هم گاهی دستمایه تحقیر و هجمههای ناجوانمردانه میشود. هر دو در نفس کلمه مشترکند. مهم تعریف آزادیست که محل اختلاف است. آزادی از چه و آزادی به کجا ؟ شاید مفهوم اول را بتوان با کلمه رایجتر آزادگی توضیح داد البته.
روی دفترهایم
روی میز تحریرم
روی درختان
روی ماسه
روی برف
نام تو را مینویسم
روی همه صفحههای خوانده شده
روی صفحههای سفید
روی سنگ و خون و کاغذ یا خاکستر
نام تو را مینویسم
روی جنگل و کویر
بر آشیانهها و گلهای طاووسی
نام تو را مینویسم
روی همه تکه پارههای آسمان لاجوردی
روی مرداب
این آفتاب پوسیده
روی رودخانه
این ماه زنده
نام تو را مینوسیم
و به نیروی یک واژه زندگی را از سر میگیرم
من برای شناختن و نامیدن تو پا به جهان گذاشتهام
ای آزادی!
- پل الوار (Paul Éluard) / ترجمه احمد شاملو
- Edvard Munch, The Scream, 1893