گاهی اوقات بازخوردهایی میگیرم از دوستانم که مثلا چرا در فلان متن در وبلاگت غلط املایی زیاد بود و یا چرا گاهی بعضی اصول نگارشی را رعایت نمیکنم. حتی گاهی خودم هم میفهمم ودیگران هم گوشزدم میکنند که فلان تحلیلت یا فلان نظرت زیادی عجولانه بوده است.
به نظر من وبلاگ محل ارزیابیهای شتابزده و ساده است. اگر قرار بود برای یک پست وبلاگی، وقت بگذارم و منابع گونهگون را بررسی کنم و بدهم فرهنگستان بازبینی نگارشی رویش انجام بشود، آن وقت برای انتشار به مجله یا روزنامهای میدادم و حقالتحریرش را میگرفتم. اصلا کارکرد وبلاگ برای من، انتشار محتویات پراکنده ذهن است بیپیرایه و بیپروا، ساده و روان، و بدون بازبینی و پسبینی. من خیلی از پستهای وبلاگم را آنلاین تایپ میکنم و وقتی میشنوم خیلی از دوستانم مطلب را مثلا با Word تایپ میکنند و کلی برای بازبینی و تصحیح نگارشی و املایی وقت میگذارند، شاخ درمیآورم از این همه انرژی که برای این کار مصرف میکنند. یا اینکه مثلا هیچوقت نتوانستهام با متون جدی و ثقیل وبلاگی کنار بیایم و اصلا برای همین هم هست که تقریبا همیشه یکی از موضوعات بحثم با مسعود برجیان همین است. مسعود، ثقیل و سنگین مینویسد و این موضوع همیشه محل اعتراض من بوده است. یعنی به نظرم کارکرد این رسانه، حوزه تاثیرگذاریاش، تواناییها و ضعفهایش به درستی شناخته نشده است. یکجورهایی وبلاگ را باید همانقدر که واقعا هست، ببینیم و برایش انرژی متمرکز کنیم. باید مخاطب این رسانه شناخته شود و باید دریافت که واقعا مخاطبان از این رسانه چه انتظاراتی دارند.
البته ناگفته نماند، خیلی وقتها هم هست که خود من روی یک مطلب ساعتها کار کردهام اما این مطالب را هرگز منحصرا برای انتشار در وبلاگ ننوشتهام. بلکه هدف چیز دیگری بوده و بعد از مدتی بد ندیدهام که آن مقاله یا تحلیل نسبتا جدی را اینجا هم بگذارم و بازخوردش را ببینم.
نمیدانم تا به حال وبلاگ خداداد رضاخانی را دیدهاید یا نه. به نظرم شاید یکی از بهترین نامها را برای یک وبلاگ، او انتخاب کرده است. «ارزیابی شتابزده» کارکرد واقعی وبلاگ را (از دیدگاه من) نشان میدهد.
یک مینیمالیسم توام با عجله و شتاب.