۱۷.۱۱.۸۵

جشنواره، چهار روز اول

پارک‌وی (فریدون جیرانی)

نیمه اول فیلم مزحرف محض است. یک آشنایی میان دختر و پسری جوان و بعد هم ازدواج عجیب و غریب آن‌ها با یک سبک هندی-کمدی. پس از نیمه نخست، فیلم یک روی‌کرد کاملن متفاوت پیدا می‌کند. فیلم در نیمه دوم مملو از صحنه‌های خشن می‌شود. می‌شود گفت که نیمه دوم "پارک وی" هم از نظر جلوه‌های ویژه و هم از لحاظ سطح خشونت در سینمای ایران کم سابقه است. در مجموع "پارک وی" با کمی ارفاق به دیدن‌اش می‌ارزد. نکته قابل توجه هم این است که جیرانی فیلم را شبیه به "قرمز" تمام می‌کند. گویی یک کپی ناشیانه برای تکرار موفقیت به اضافه مقداری نمک خشونت. بعد از دیدن این فیلم و یادآوری فیلم‌های اخیر جیرانی مثل سری "ستاره‌ها" می‌شود به این نتیجه رسید که تمام اعتبار جیرانی، "قرمز" است و اگر قرمز را از کارنامه جیرانی حذف کنیم، او یک فیلم‌ساز معمولی متوسط بیشتر نیست که خیلی وقت است حرف خاصی برای گفتن ندارد. در واقع از قرمز به این طرف، با ساختن "آب و آتش"، "شام آخر"، "سالاد فصل" و ... تا سری ستاره‌ها و در نهایت "پارک وی" جیرانی یک سیر نزولی محسوس را طی کرده است.

گوش‌واره (وحید موسائیان)

دیدن‌اش برای من (و به گمانم برای خیلی‌های دیگر) یک توفیق اجباری بود چون سری سینمای ایران ۲ را پیش خرید کرده بودم و "گوش‌واره" هم در همین سری بود. فیلم، فیلم بدی نیست. بازی رویا تیموریان و مسعود رایگان بسیار خوب است و بازی اکبر عبدی هم قابل قبول. اما مسئله‌ای که باعث می‌شود من به "گوش‌واره" نمره قبولی ندهم، این است که اصلن سوژه‌اش ارزش تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی بلند را ندارد. کل فیلم، داستان دختر نوجوانی‌ست که قرار است به یک میهمانی برود و بعد به خانه‌اش برگردد. در مجموع "گوش‌واره" ارزش دیدن ندارد و حتی به نظر من با کمی ارفاق می‌توانست در قسمت فیلم‌های میهمان نمایش داده شود و نه در مسابقه سینمای ایران.

پاداش سکوت (مازیار میری)

در مجموع "پاداش سکوت" را فیلم خوبی ارزیابی کردم که پتانسیل تبدیل شدن به یک شاهکار را هم داشت که به نظر من کارگردان از این پتانسیل به خوبی بهره نگرفته بود.
بلیط "پاداش سکوت" را پیش‌خرید نکرده بودم و رنج صف مفصلی را هم متحمل شدم. ده دقیقه ابتدای فیلم را هم از دست دادم. 

سوژه فیلم ناب و تازه نیست اما قابل قبول است. یکی از رزمندگان جنگ بر اثر یک خواب به این باور می‌رسد که هم‌رزمش را کشته است. پیش پدر او می‌رود و ادعا می‌کند که من قاتل پسرت هستم. رزمنده و پدر شهید برای اثبات این مدعا نزد عده‌ای از هم‌رزمان سابق می‌روند و در طول این گشت و گذار، داستان شکل می‌گیرد.

مشکل اصلی داستان "پاداش سکوت" پایان‌بندی آن است. سکانس فینال در آب سپری می‌شود و به نظرم مازیار میری در این سکانس دچار اغراق و افراط شده است. شاید یکی از دلایل این افراط این است که برای فیلم‌برداری این سکانس از یک گروه آلمانی استفاده شده و میری خواسته تا از امکان پیش آمده نهایت بهره را ببرد. برای همین هم هست که تماشاگر، زودتر از کارگردان، فیلم را تمام می‌کند.

موسیقی هم همراهی لازم را با داستان ندارد. بازی‌ها تقریبا همه خوب هستند و فقط نقش پدر شهید را شاید می‌شد آدم بهتری بازی کند.

مثل یک قصه (خسرو سینایی)

دو سرباز عراقی به همراه فرمانده زخمی‌شان، در حال فرار از خاک ایران به خانه یک پیرمرد ایرانی و پسرش می‌رسند و تصمیم می‌گیرند شب را در خانه آن‌ها بگذرانند. فرمانده و یکی از سربازها رفتار وحشیانه‌ای با پیرمرد و پسرش دارند که در نهایت منجر به یک درگیری کوتاه و کشته شدن فرمانده و یکی از سربازها و همین‌طور پیرمرد صاحب‌خانه می‌شود. در ادامه اما رابطه عاطفی میان پسر نوجوان و سرباز عراقی ایجاد می‌شود. "مثل یک قصه" یک داستان انسانی‌ست که در بستر جنگ اتفاق می‌افتد. فیلم‌نامه نواقصی دارد اما بزرگ‌ترین نقص فیلم این است که اصلن همه  سناریوی "مثل یک قصه"، در یک فیلم کوتاه سی دقیقه‌ای قابل طرح است و برای همین هم هست که فیلم، تماشاگر را خسته می‌کند.

قابل بحث : من از میان ۴ فیلمی که تا امروز دیده‌ام، تا به حال رای ضعیف نداده‌ام. فکر می‌کنم رای دادن به فیلم به جای آن که احساسی و کلی باشد، باید جزئی‌نگرانه، نسبی و المانی باشد. به این معنی که باید فاکتورهای مختلف از هم تفکیک شوند و فیلم نسبت به فضای روایی و به اصطلاح حال و هوای خودش نمره بگیرد. بر همین اساس هم من با اندکی خوش‌بینی به "پاداش سکوت" رای خوب و به سه فیلم دیگر رای متوسط دادم.