تموم چیزای هشتاد و هفتی
مدا
سالنومهها
قول و قرارا
ماچ و بوسهها
حتی عشقای هشتاد و هفتی
همه رفتن تو گنجهی فراموش
جوری که انگار اصن هشتاد و هفتی تو کار نبوده
هر خری رو که نیگا میکنی
دیگه هشتاد و هشتی شده
این وسط ما موندیم
که هشتاد و هشتی نمیشیم
هشتاد و هفتیام نشده بودیم
این وسط ما معطلیم
با یه تاخیر فاز خرکی
همینجوری الکی