مهدی آذریزدی رو دیروز در زادگاهش به خاک سپردن. یکی از لذتهای من بود خوندن مجموعه کتاب "قصههای خوب برای بچههای خوب". ادبیات روان و سادهاش باعث میشد خواننده نوجوان خسته نشه و داستان رو با دقت پیگیری کنه تا آخر.
توی دوره نوجوانی کتابای زیادی میخوندم اما این کتاب واسه این برام مهم و قابل احترامه که تمامی قصهها به همون دلیلی که گفتم موندگاری بالایی پیدا میکردن. مثلن تا سالهای سال و حتی هنوز خیلی وختا میبینم اطلاعاتم در مورد خیلی از آثار ادبیات کهن مال همون کتاباست. اینو در مورد کلیله و دمنه و مرزبان نامه و قصه های قرآن و ... بارها متوجه شدم. خوب این نشون میده که موفق بوده نویسنده توی رسیدن به سبکی از نگارش که تا این حد اثرگذار و در عین حال لذتبخش باشه. یعنی هم بتونه آموزههایی که مد نظرش هست رو انتقال بده و هم سن و سال مخاطبش رو فراموش نکنه.
یادمه اول کتاباش همیشه جای دو تا عکس بود که یکی مثلن از خودت و اون یکی هم از احتمالا کسی که بهش کتاب رو هدیه میدی بود. بعد مقدمه شیرینی داشت به عنوان "چند کلمه با بچهها".
نمیدونم امروز چهقدر اقبال داره اینجور کتابا بین بچهها. ولی امیدوارم همون تفاوتهای عجیب و نگرانکننده که بین کارتونهای بچگی ما و نسل امروز هست، توی کتابامون هم اتفاق نیفته.
اگر کودکی دارید یا اگر کودکی در بین دوستان و اقوام هست که میخواهید یکی از بهترین هدیهها را به او بدهید، خریدن سری این کتاب و البته خواندنش را بسیار توصیه میکنم.
اگر کودکی دارید یا اگر کودکی در بین دوستان و اقوام هست که میخواهید یکی از بهترین هدیهها را به او بدهید، خریدن سری این کتاب و البته خواندنش را بسیار توصیه میکنم.
"همین که حاکم یهودی این گزارش را شنید گفت : امان از دست این مردم که نمیگذارند چهار روز راحت باشیم و هر روز خبر تازهای میسازند. کجاست این مریم و کجاست و این کودک سخنگو ؟! گفتند : در خانه زکریسات که خود از بزرگان بنیاسرائیل است و خدمتگزار دین است و مرد بزرگواریست و هرگز خطایی از او سر نزده. حالا هم نمیشود با اینها در افتاد. اگر اذیتی به آنها برسد کار بدتر میشود. موضوع خیلی مهم است و با توپ و تشر کاری از پیش نمیرود." *
* قصههای خوب برای بچههای خوب، جلد پنجم، قصههای قرآن، داستان حضرت عیسی.