بوی بهار نارنج آرامگاه
پیرزنهای دهاتی در رفت و آمد حوض ماهی
بچه مدرسهایها
به صدای بلند
مقدمه گلستان میخوانند
در كنارم روی نیمكت چوبی
پیرمرد سعدیباز
غزل تضمین مسدس را
زمزمه میكند
"گر بگویم كه مرا با تو سر و كاری نيست
در و دیوار گواهی بدهد كاری هست"
در و دیوارهای آرامگاه را نگاه میكنم
پیات میگردم
تو بر نیمكت روبهرو
محو و آرام
نشستهای
و این ....
خیال نیست
اول اردیبهشت هزار و سیصد و نود
آرامگاه سعدی
* گوووووش