به محمدرضا خانکی ...
روزی بود
که درختهای دو طرف خیابان پهلوی
تابستان نشده
به هم میرسیدند
حالا
درختها یکی در میان
آفت زدهاند
درخت را بریدند
و درختی به جایش نکاشتند
اینجا
به آدمها نباید دل بست
بیست و چند ساله که بشوند
میروند دنبال وطن جدید
رسم اینجا این است
به کافهها حتی
نمیتوان دل بست
کافهها را
چند سال نگذشته
میبندند
فقط اگر کنج کافهای
بوسهای پنهانی دست داد
خاطرهاش را سفت باید چسبید
که غذای سالیان خواهد بود
اینجا سرزمین پادشاهی ویپیانهاست
فیلتر شکنت خوب نباشد
از دوستانت بی خبر خواهی ماند